☆((:.ღدخملونه های گلیღ.:))☆

وروود آقایان ممنوع

☆((:.ღدخملونه های گلیღ.:))☆

وروود آقایان ممنوع

انا لله و انا الیه راجعون!

سلام چطمولین خوبین؟

به اکثرتون گفتم که وقتی آپ کنم 2 تا خبر بد دارم

میدونید 1 هفته ای هست که سر نزدم!!!

مامابزرگیم فوت کرد خواهشا هرکی این مطلبو میخونه واسه شادی روحش یه فاتحه و صلوات بفرسته!!!

خیلی ناراحتم میخوام تموم اتفاقاتو بنویسم که اینجا واسم به یادگار بمونه یادگار زخمی که به این زودیها از تنم پاک نمیشه!!!

شروع میکنم:

چند روزی بود که ماما بزرگیم حالشون خوب نبود بهشون کپسول اکسیژن وصل بود شاید قبلا گفتم من 9 تا دایی دارم و 2 تا خاله که با مامانم میشن دوازده تا بچه تو طول خاطره ام اسماشون رو میفهمین!!تا ماما بزرگیم حالشون بد بود توی این 2 سه روز همه دایی هام و خاله هام خونه مامابزرگیم بودن دکتر گفته بود یا 3 ماه دیگه و یا 3 روز دیگه!!!

همه ناراحت بودیم نمیدونم بعد 4 روز شد یا 5 روز صبح روز یکشنبه دایی حسنم زنگ زده بودن به بابام و گفته بودن که زود مامانمو ببرن اونجا و ما فهمیدیم ساعت 5 صبح چه اتفاقی میتونه افتاده باشه!!!

بابام اومد منو صدا زد گفت پاشو بریم خونه مامانجونت گفتم چی شده؟ چرا؟ گفت مامانجون فوت شدن!!

و من همچنان مات و مبهوت!!!

سریع اماده شدیم تو راه یه لحظه اشک من و الهام بند نیومد و مامانم....

وقتی رسیدیم اونجا دایی حسینم سرکوچه بودنو های های گریه میکردن دایی حسنم هم دم در نشته بودن و گریه میکردن وقتی رفتیم تو یهو دایی مجیدم منو بغل کردن و شروع کردن به گریه دایی محسنم و دایی مهدی و دایی محمد و وحید و احسان و امین و خاله هام و مینا و زندایی هام و خلاصه همه مامانم غش کردن وحید از گریه غش کرد امین مات به یه جا نگاه میکرد نه گریه ای نه چیزی!!!

بابام چند تا ضربه آرووم تو گوشش زد مثل انکه تازه فهمیده باشه چیشده 2 تا اربده زد و رفت ته حیاط و خودش و با خاک و خل یکی کرد!!!

منم آبقند به دست با چشمایی که از فرط سوزش نای دیدن نداشت واسه هر کدوم ابقند میبردم صدای خاله هام از جیغ گرفته بود مریم و مرضیه که اومدن مریم پرید بغل منو باهم گریه کردیم

دایی های مامانمو خالش و خلاصه کل فامیل از اونای که میشناختمو نمیشناختم جمع شدن اونجا دایی هامو نمیشد از جنازه مامانجونم جدا کرد!!

آمبولانس اومد و اونو بردن!!!

توی غسالخونه رو نگم بهتره خیلی بد بود بعد از خوندن نماز واسه مامانجونم راهی قطعه 58 شدیم راضیه خونه مونده بود که از علیرضا نگه داری کنه

توی تموم کارایی که باید انجام میشد بیشتر از همه مسعود و احمد آقا زحمت کشیدن!!!

توی وضع بدی اونو به خاک سپردن

راست میگن که خاک سرده سرد سرد!!!

بعد همه رفتن رستوران ناهار خوردن و 2 باره خونه!

راضیه و علیرضا و ثنا و پرنیان هم گریه کردن!!!

روز ختم که فرداش باشه من امتحان داشتم راضیه هم همینطور باهم قرار گزاشتم من بعد از امتحانم برم دنبالش تا با هم بریم خونه مامانجون ماکه رسیدیم همه رستوران بودن جز مامان راضیه و وحید با اونا رفتیم رستوران!!

بعد خونه دایی حسنم و بعد بازم خونه!!!

به همین ترتیب هر شب خونه مامان جون جمع شدیم تا شب هفت!!چند بار شوهر الهام هم اومد!!

شب هفت توی یه تالار برگزار شد و فرداش هم مسجد همه امتحانام خراب شد فکرم مشغول بود نمیتونستم درس بخونم 5 شنبه عید اوله!!!

صبح واسه صبحونه شاید بریم پیش مامانجونم!!!


عقد الهام رفت واسه بعد از چهلم

ناراحتم خلی زیاد

دایی وحیدم میگه دیگه حالم از این خونه ای که مامانجون توش نیستن بهم میخوره اما چاره چیه!!

دلم واسه دایی محسنم میسوزه موقعی که مامانجونم جون میدادن فقط دایی محسنم اونجا بودن


یه سری از لینکامو پاک کردم

دلیل خاصی نداره 2باره هم لینک نمیشن!!!

بای



اومدم

سلاااام

پس از مدت ها انتظار

گلسااااایی

وارد میشود:

اوه اوه اوه

نزنین بابا ا میگم براتون خب ببخشید الآن میگم

موضوع از این قراره که گلساایی به این دلیل نیومد نت که هم adsl تمومیده بود و شارژ نداشت هم عقد خواهریم بودش!!!!

البته جشن نه تو mahzar فینگیلیش نوشتم چون نمویدونستم چجوریه!!!!!

جشن اصلیشونم 27 خرداده تشریف بیارید!!!!

اینقده خوشحالم اصلا نمیتونم درس بخونیم

خدااااااااااااااااااااااااااا

دیروز رفتیم سفره عقد و لباس و آرایشگاه دیدیم

واسه داماد هم ساعت خوجملانسی خریدیم

اوخی اینقده دومادمون دوستش میدالم

جای داداشی نداشته امه!!!!

خیلی پسمل خوبیه ماهه ماه!!!! اسمایــلی سنجابــُ فندق

دیده حرفی ندارم!!!!

موچتون دالم کامنت بارونم کنین از قالب ممنونم آجی ماشای ناناسم

البته عکسشو خودم ساختمااا پیشرفت کردم!!!

روز مامانیا و خانومیا رو به مامیمو آجیمو عمه ام و زندایی های گلم تبریک میگم!!!  البته گذشت دیده واسه مامیم با بابام و خواهریم 3 تا گل نقره خریدیم!!!! شوهر خواهری واسه خولهری و مامی 2 تا ادکلن خریده توپه توپه محشره سلیقه اش عالیه!!!  یکی از امتحانا رو افتضاح کردم خدا کنه نیفتم!!! 

 وقت ندارم برم واسه عقد لباس بخرم 

یه شعر واسه کارت عقد خواهری سروده ام تو ادامه مطلبه میگن قشنگ سردم نمیدونم شما بگین05600000

عاچق دخملیای وبمم بچه ها به خدا میخوام بیام خبر کنم کامنت بدم اما کد کامنت باکس باز نمیشه خداااااااااااا بخدا سر میزنم بهتون!!!!

ا فکر کنم الآن باز میشه اوووومدم راستی با عرض شرمندگی تا تیر ماه یا نمیام یا کم میام امتحان بساط عقدو اینا دلیلشه!!!!!


بوس بوس

بابای!!!!

ادامه مطلب ...

واسه ماشا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تفلدت مبالکا!!!

سیلام سیلام چرا واستادین برو بر منو نگاه میکنین؟؟ 

مگه نمیدونین امروز چه خبره؟چی نمیدونین تفلد آجی ماشاست!!! 

عزیزم تولدت مبالک!!همه برین لینک زیر جشن تولده! 

تولد ماشا جونیم!

اومدم!!!

سلام سلام سلام به همه جینگولیای خودم حالتون چطموله خوبین؟؟

با عرض معذرت گلی جون رو شطرنجی بفرمایید چون واقعا شرمندم!!!ببخشید این همه مدت سرنزدنم نامردیه واقعا !!  

این اولین آپ سال ۸۹!!-->سوتی رو منظورم ۹۰بود

میدونم ولی به خدا امتحان دارم و وقت نمیکنم سربزنم بهتون یا آپ کنم ولی امروز یه کم وقت اضافه داشتم گفتم بیام و یه آپی بکنم!!

خوب حالتون احوالتون 2باره توی این پست حتما میخوام از ناسی پاستیلی عسیسم و ماشای گلم12800000 و صدف جانم تشکر کنم چون این مدت که من نبودم فقط این سه تا علوسک سراغ  منو گرفتن بقیتون نیومدین!!خب اکشال نداره چون منم دیر به دبر سرمیزنم بهتون ولی مهم اینه که میزنم!!!

خب یه اتفاق جالب امروز افتاد گفتم حتما ثبتش کنم:

صبح که داشتم میرفتم جایی تو تاکسی نشسته بودم که تاکسیه چراغ قرمز رو رد کرد و با یه پژو که فکر کنم RD  بود تصادف کرد اونم چه تصادفی !!!خفن!هم تاکسیه هم اون پژو داغون شدن بعدش یهو تاکسیه دنده عقب گرفت و به شدت زد تو در یه ریو و بعد با وقاحت تمام فرار کرد یه ما شین گذاشت دنبالش ولی اون از تو کوچه پس کوچه زد و فرار کرد و من توی تمام این جریانات توی تاکسی بودم!!خیلی برام جالب بود که چطور دلش اومد دو تا ماشین رو داغون کنه و فرار کنه!

خلاصه بعدش کلی خندیدم اما اون موقع به حدی ترسیده بودم که قابل گفتن نیست!18 فروردین هم تولد یکی از بهترین دوستام که اسمش فاطمه هست بود خیلی دختر گلیه!شیرینی برامون خرید و ماهم هرکدوم بهش کادو دادیم من یه علوسک دادم اینگده خوشمله که نگو!یه خرسی نانا

اسم وبلاگم رو عوضیدم به جای گفته های گلی شد دخملونه های گلی لطفا تو لینکاتون دلسمش کنین!

بچه ها این آیدیمه: golsa_voroojak  هرکی خواست add  کنه

چند وقته دنبال آهنگ بروکن آنجل آرشم که با هلنا خونده ریمیکسشو دارم ولی اصلشو ندارم هرکی داره برام میلش کنه لطفا!!

میسی از همه به خصوص ماشای گلم به خاطر قالبی که دارید میبینید البته عکس اینو خودم ساختم فقط ماشا جونی برام قالبش کرده !موچتون دالم هوارتا خیلی گلین عاشق همه دخملی های وبمم!!

فهلنی بابای!